معبر

خبری تحلیلی

معبر

خبری تحلیلی

آقا نگاه کن پیر شدیم ها...

کجا را می شناسی غریب تر از  هیأت ها، که در این وانفسای دنیا، سیاسی کاری ها، سهم خواهی ها، برادر کشی ها، زیرآب زنی ها و تفرقه ها ، بی بندو باری ها،بی پولی ها و بی خدایی ها و...؛ گوشه ای کنج خلوت گزیده و دل را روانه حرم الله کند؟ کجا می توانی پیدا کنی بهتر و صاف ترو ضلال ترو بی شیله پیله تر و ساده ترو خدایی تر از برو بچه های همین هیئات که بی هیچ چشم داشت از احدی، در این عالم خاکی،  هرهفته الهی العفو بر زبان جاری کنند و خدا را به حسین و اولادش صدا کنند؟ می شناسم رفقایی را که در هفته چند روز تمام کوچه پس کوچه های شهر را دنبال این هیأت و آن هیأت دویده اند، دیگر بخاطر همین هیأت های خانگی  تمام کوچه پس کوچه های شهر را می شناسند، اصلا کوچه هارا به آدرس مجالسی که برگزار شده در خانه های آن می شناسند.
نمی دانم، تا حالا چشیده ای زمانی را، که انهو تمام درهای عالم به رویت بسته می شود، چقدر آرامت می کند که فارق از همه جا و همه چیز، میان رفقای هیأتی می نشینی؛ و هرچقدر که می خواهی خدا را و اولاد آل الله را صدا می زنی که الهی من لی غیرک...،  آنقدر گناه در طول روزها قلبم را زنگار زده که نمی شنوم پاسخش را،  باید اینجاهم راه را بلد باشی ، میانبری هست به نام حسین(علیه اسلام) وقتی خدا  را به واسطه او می خوانی انگار می شنوی،  صدایی که گوش هایت را می نوازد، لبیک بنده من... تازه می فهمی صحبت با خدا چه حالی دارد، اشتیاقت زیاد  می شود   وقتی به خود می آیی، خودمانی شده ای با خدای سبحان ، از همه چیز و همه کس برایش  سخن گفته ای ، انگار خدا همه را شنیده و جوابت را داده چون آنقدر سبک شدی می خواهی بال در بیاوری بپری؛ حالا همه چیز را، آرزوها و روئیاها را دست نیافتنی نمی بینی، گویی دنیا و ما فیها، ثروتمندان و فقرا، بزرگ و کوچک ، حتی کهکشانها و ستاره ها، آنقدر حقیر شده که هر چه بخواهی می توانی انجام دهی و پشتت گرم می شود که هیچ چیز برای هیچ کار جلو دارت نیست. تازه می فهمی که حسین و اولادش، چه صفایی با خدایشان کرده اند، برایت تازگی دارد که علی فاتح خیبر، قهرمان عرب، چه لذتی می برد موقعی که خاضعانه به درگاه خدای سبحان مناجات  کمیل می خواند، انگار امروز فهمیدی که باید ادب عباس پیشه کنی تا فاطمه تورا پسر بخواند و به غرب الهی برسی، برای رسیدن به هرچیز راهی است و راه رسیدن به خدا ادب عباس است، ولایت مداری عباس است، شهامت عباس است، رشادت عباس است،
باید ادب عباس داشته باشی تا کربلایی شوی...
آقا؛ در این هیأتها پیر شدیم ها، نمی خواهی کربلا را نشانمان دهی، تو که دوست نداری با انگشت اشاره مان کنند که ارباب جوابش را نمی دهد! اقا به خدا داریم از دنیا می رویم ها، دستمان  به دامانت، با این ره توشه ای که ما داریم تا پل صراط هم برسیم خیلی است، مگر قول ندادی مهدی بیاید،  با این همه گناه امیدم شهادت در رکاب پسر فاطمه  است...

آقا نگاه کن پیر شدیم ها...

نظرات 2 + ارسال نظر
azadie.ir شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 19:39 http://azadie.ir

به جان مادرت آقا!به کار می آیم
مرا اگر تو در این روضه ها نگه داری...
تو شاهدی جگرم خرج روضه هاتان شد...

montazer جمعه 11 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 19:18 http://www.yaranseyedali.masirblog.net

حسین وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست دارم ...
و سلام نامی از نام های خداست ...
سلام ؛
اول از همه دوباره عیدی که گذشت رو بهتون تبریک میگم .
مطلب زیبایی بود . بسیار زیبا . ممنون
به روزم اگر دوست داشتین نیم نگاهی به سنگر حقیر بیندازین .
التماس دعای مخصوص
یا علی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد